عصر بلوغ دینی شاعران آیینی

ساخت وبلاگ
 

 

_____________________________________________________________________________________

 

     عصر انقلاب اسلامی را باید عصر بلوغ دینی شاعران آیینی نامید. عصری که شاعران اصیل آیینی بیش از گذشته به سمت «توحید» چرخیدند و بنیان شعر خود را بر ستون های «عبودیت» و «یکتاپرستی» نهادند. عصری که شاعران با فاصله گرفتن از قرائت ماتمی و مرثیه ای و رو آوردن به قرائت حماسی و معرفتی، جانی تازه در کالبد شعر آیینی دمیدند. به گونه ای که شعر دینی توانست شانه به شانه شعر معاصر قد بکشد و به حیات ادبی خود ادامه بدهد. عصری که شاعران مسلمان «درد دین» را با «درک دینی» در آمیختند و به خلق و آفرینش آثاری فاخر و ارجمند پرداختند، اشعاری به دور از خرافه و گزافه، کژتابی های مضمونی و اعتقادی و هم ترازِ «اسلام نام محمدی».

     اتفاق خجسته دیگرعصر انقلاب اسلامی، ظهور پدیده «خوداصلاحی» و تجلی «تقوای ادبی» در نسل شاعران آیینی بود. به این معنا که شاعران با شناخت کاملی که از اسلام ناب محمدی در مکتب بزرگانی همچون امام، آیت الله طالقانی، شهید مطهری، شهید بهشتی، دکتر شریعتی و... پیدا کرده بودند با نگاه توحیدی و انقلابی به اصلاح، ویرایش و پیرایش شعرهای آیینی خویش نشستند و جان و جهان شعرشان را از گزاره های خرافی و غیرتوحیدی پاک کردند.

     استاد محمد علی مجاهدی نیز در پاسخ به این سوال که «انقلاب اسلامی چقدر در پیشرفت شعر آیینی اثرگذار بوده است؟» با تاکید بر بلوغ و بالندگی شعر آیینی بعد از انقلاب می گوید:

     «بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شعر آیینی در مقایسه با ادوار گذشته تاریخی از بالندگی چشمگیری برخوردار است و بسیاری از اهل سخن و سخن‌شناسان با من هم‌عقیده هستند که دهه اخیر را باید به عنوان دهه شعر آیینی نامگذاری کرد، چرا که در این دهه شعر آیینی به لحاظ محتوایی اوج گرفته است. در شعر آیینی از دیرباز دو مقوله مناقب و مدایح – به ویژه در موضوع مرثیه‌سرایی - دارای نگاه عاطفی محض بود. این سبک شعر- قرائت عاطفی و ماتمی محض از حادثه عاشورا - حداقل ۵۰۰ سال حاکمیت بلامنازع داشت... بعد از پیروزی انقلاب، این را کاملا احساس می‌کنیم که بسیاری از شعرای جوان و متعهد ما نگاه لایه‌شکافت و نافذی به ابعاد مختلف فرهنگ عاشورا انداختند و ناگفته‌ها و ناشنفته‌ها را رصد و تصویر کردند... یکی از محوری‌ترین موضوعات فرهنگ عاشورا ظلم‌ستیزی است. پیش از انقلاب فرض کنید یک یا دو چهره شاخص داشتیم که در این عرصه کار کردند. فقط مثل این که وحی مُنزل بود که بُعد گریه‌خیز شعر عاشورا را درشت‌ نمایی کنیم. در این مسیر گاه برخی قصه‌های خودساخته که نه پشتوانه روایی و نه تاریخی دارد و نه عقل آنها را باور می‌کند، مطرح شد. فرض کنید یک نفر در روز عاشورا آمده که طول نیزه‌اش ۱۸ متر بوده است. این که کسی بخواهد این نیزه را بگرداند که باید ۱۰ نفر کمکش کنند. چطور می‌خواهد با این نیزه جنگ کند؟ از این افسانه‌ها زیاد است.»

(محمد علی مجاهدی، روزنامه وطن امروز، شماره 2241، شنبه 4 شهریور 1396، شماره 2241، صفحه 12، گفت و گو)

     هدف اصلی از نگارش این یادداشت، رونمایی از این «بلوغ دینی» و بیان مواردی از «خوداصلاح» گری ها و تقوای ادبی شاعران فهیم و فرهیخته آیینی است. شاعران روشن اندیش و دین آگاهی که فارغ از وسوسه ی «نام و نان»، به قصد اصلاح و روشنگری گام در این راه نهاده و در مواردی که شعر خود را در تقابل با آموزه های اصیل وحیانی و قرآنی دیده اند، فروتنانه به اصلاح آن پرداخته اند. راه نجات و رستگاری نیز تن دادن به سخن حق و رویگردانی از باطل است. چنان که مولی الموحدین علی (ع) در حدیثی می فرماید: «کسی که اهل پذیرش سخن حق و اصلاح است، از تباهی نجات می‏یابد و از رسوایی در امان می‏ماند.»

(تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غُررالحکم و دُررُالکلم، ج ۵، ص ۲۷۷، ح ۸۳۴۴)

     امید آن که این نوشتار برای شاعران جوان آیینی روز و روزگار ما تذکر و تلنگری باشد تا با اقتدا به پیران و پیشکسوتان این عرصه، ضمن پرهیز از خودشیفتگی، و برای پیشگیری از هبوط در برزخ «غالی گری»، با نگاه توحیدی به بازنگری و اصلاح اشعار خود بپردازند. 

 

«در سایه سار نخل ولایت» و یک اشتباه فاحش

     سیدعلی موسوی گرمارودی علاوه بر این كه از پیشتازان و پیشكسوتان شعر انقلاب اسلامی ست، از شاعران شاخص، مُدرن، و جریان ساز حوزه شعر دینی و آیینی روزگار ماست. شاعری كه در این عرصه از جایگاه و مرتبتی والا برخوردار است. احراز این جایگاه به خاطر همنشینی و هم نفسی با عالمان مجتهد و مجاهدی چون مطهری ها، طالقانی ها، بهشتی ها، مفتح ها، و شریعتی هاست كه هر یك از آنان از عالمان تراز اول دینی و از مصلحان بزرگ روزگار ما بوده اند. علاوه بر این، گرمارودی همچون زنده یاد طاهره صفارزاده از طلایه داران شعر مدرن دینی این روزگار است. وی با سپیدسروده عاشورایی «خط خون» و «در سایه سار نخل ولایت» كه به ساحت ملكوتی مولا علی تقدیم شده، نام خود را در ذهن و زبان مردم این روزگار جاودان كرده است. 

     علوی سروده «در سایه سار نخل ولایت» یكی از سروده های كم نظیر دینی و آیینی روزگار ماست، با ساختاری مدرن و مضمونی ارجمند. هر چند استاد گرمارودی شهرت خود را بیش تر وامدار شعر عاشورایی «خط خون» است، ولی این سپیدسروده نیز در فخامت و استواری چیزی از «خط خون» كم ندارد. امتیاز این سپیدسروده آن است كه با ستایش ذات اقدس پروردگار آغاز می شود - دقیقه ای كه متاسفانه در شعر دینی و آیینی شاعران جوان روزگار ما سخت مورد غفلت قرار گرفته است - و در ادامه با لهجه ای حماسی به بیان فضایل و كرامات مولی الموحدین امام علی (ع) می پردازد. 

     به گفته دكتر بهاءالدین خرمشاهی ادیب و پژوهشگر صاحب نام معاصر:«شعر در سایه سار نخل ولایت كه در منقبت و مرثیه حضرت علی(ع) است و همین شعر خط خون دو اوج بی مانند و قله رفیع شعر دینی عصر ماست – یعنی شعر با درونمایه مذهبی كه در شعر نو سابقه ای به این درخشانی و درخششی به این نمایانی ندارد و این دو شعركم نظیر كه هم قوت قریحه و هم صلابت ایمانی و غیرت دینی شاعر را نشان می دهد، نیز مانند شعرهای بلند دیگر او، به صریح ترین وجه مؤید این است كه هنر یعنی نگاه دیگرگون و متفاوت.»

     و اما نکته ای که در چاپ این شعر فاخر مورد غفلت قرار گرفته و همواره مورد اعتراض شاعر دین آگاه آن بوده است، یک اشتباه فاحش تایپی است. روایت این اشتباه از زبان خالق این اثر شنیدنی تر است. با هم می خوانیم:

     «شعر «در سايه سار نخل ولايت» متأسفانه از ابتدا با يک اشتباه فاحش تايپي چاپ شد که شما به آن اشاره کرديد. من در مصرع مورد اشاره گفته ام:

« پيش از تو، هيچ فرمانروا را نديده بودم

 که پای افزاری وصله دار به پا کند.»

که متأسفانه به جای فرمانروا «خدا» چاپ شده است که چنين چيزی با آموزه های ديني و اصل «توحيد» در تقابل است. تلاش من در طول اين سال ها برای اصلاح اين سطر به نتيجه نرسيده و اين شعر با همين اشتباه فاحش تايپي، حتي در کتاب های درسي هم چاپ شده است که من از مسئولين تأليف کتب درسي خواهش مي‌کنم در چاپ های جديد اين اشتباه را حتماً اصلاح کنند. چون طرح چنين چيزی با اصل « توحيد و يگانه پرستي» که رسالت اصلي همه پيامبران توحيدی است، در تقابل آشکار و نوعي شرک است . من طرح چنين مسائلي را در شعر آييني يک انحراف مي دانم و خود نيز هرگز چنين چيزي نگفته ام.

(روزنامه اطلاعات - شماره 25706 - پنج شنبه 11 مهر 1392 - صفحه  6 ، وادی ادبیات)

 

حمید سبزواری و بازسرایش «سرای فاطمه»

     برای گردآوری کلیات اشعار استاد سبزواری به اتفاق دوستان شاعرم حسین اسرافیلی و مصطفی محدثی خراسانی جلسه ای با خانواده مکرم استاد داشتیم . در این جلسه پسر استاد - محسن ممتحنی -  با بزرگواری تمام مجموعه اشعار منتشر شده استاد را که متعلق به کتابخانه شخصی ایشان بود، جهت بررسی در اختیار ما گذاشتند .

     هنگام مطالعه اشعار به نکته ظریف و قابل تاملی برخوردم. استاد سبزواری هنگام بازخوانی اشعار، روی بعضی از ابیات که مضمون فاخری نداشتند خط کشیده و مصراع جدیدی را در حاشیه آن نوشته بود. از جمله این ابیات، بیتی از یک ترکیب بند فاطمی بود که با عنوان «سرای فاطمه» در کتاب «سرود درد» چاپ شده بود. بیت مورد نظر در کتاب به شکل زیر چاپ شده بود:

مهد حسین، گاهواره ی حسن است این

مولد زینب، خدای گونه زن است این

     استاد بعد از بازخوانی بیت، روی مصرع « مولد زینب، خدای گونه زن است این» که نافی اصل«توحید» و در تقابل با اصل یکتاپرستی ست، خط کشیده و مصرع را به شکل زیر ویرایش و اصلاح کرده بود:

مهد حسین، گاهواره ی حسن است این

زادگه زینب، آن خجسته زن است این

     این دقت نظر در مضمون، بیانگر دغدغه های دینی و قرآنی استاد سبزواری ست که برای من و همه کسانی که خود را شاعر آیینی می نامند، بسیار سازنده و راهگشاست. استاد با اصلاحیه ای که بر بیت فوق زده است، به همه ما یادآوری می کند که ساحت مقدس شعر آیینی «ادب و آدابی» دارد که اگر قصد ما از ورود به این حریم مقدس خدمت به خاندان رسالت است، باید به این ادب و آداب پایبند باشیم.

 

محمد کاظم کاظمی و حذف بیتی از یک غزل فاطمی

     محمد کاظم کاظمی شاعر و پژوهشگر نامدار افغانستان و یکی از چهره های ماندگار شعر انقلاب و دفاع مقدس که سال ها پیش با برداشتی عاطفی از «شفاعت» در یک غزل فاطمی گفته است:

بار گناه، گرچه ترازو شکن شده

تا او شفیع ماست، از این بیشتر کنیم

در یادداشتی با عنوان «عجب خدایی دارند!» با نفی و نقد چنین تفکری می گوید:«من فعلاً به خسارت هایی که این نوع تفکر به فرهنگ و تربیت دینی ما زده است کاری ندارم و بدین زیاد نمی‌پیچم که ما با خارج ساختن حضرت علی - و سایر بزرگان دینی - از مرتبه انسان ها و تصویر شخصیتی نیمه‌خدایی برای او تا چه مایه خود را از الگوگرفتن از او محروم کرده‌ایم‌، چون وقتی کسی وجودی ماورایی و فراانسانی داشته باشد، دیگر برای انسان ها قابل دسترسی و پیروی نیست‌. آنچه در این مقام و به عنوان یک شاعر برایم مهم است‌، این است که بسیاری از شاعرانِ ما برای ارائه مضامین تازه و جذاب‌، دقیقاً مخالف آموزه‌های اصیل دینی ما رفتار می‌کنند. شاید بگویید که «بله‌، تو هم خود گفته‌ای‌: بار گناه، گر چه ترازوشکن شده / تا او شفیع ماست‌، از این بیشتر کنیم‌» بله‌، گفته‌ام‌، ولی موضوع این است که این شعر حاصل 22 سال پیش است و من سال هاست که از این طرز فکر و طرز بیان و قربانی کردن تعلیمات دینی در پای مضمون‌های شیرین شاعرانه فاصله گرفته‌ام‌.»

     کاظمی در یادداشت دیگری با عنوان«آنجا که از معلم می‌خواهند که دوچرخه بخرد!» در باره درک و دریافت خویش از «شفاعت» بزرگان دین می گوید: «من در شعرهای مذهبی این روزها بسیار می‌بینم این باور و این نگرش را که گویا ائمۀ دین خودشان شفا می‌دهند، خودشان آدمیان را به زیارت خود طلب می‌کنند، خودشان گره‌ها و مشکلات آدم ها را حل می‌کنند و خودشان انگار در مقامی خدایی و یا نیمه‌خدایی (نعوذ بالله) قرار دارند. به‌ راستی بزرگان دین برای شفادادن و گره‌ گشایی و معجزه و کرامت خلق شده‌اند، یا برای راهنمایی بشر، تا بهتر به رستگاری برسد، بهتر به خداپرستی برسد و بهتر به کمال معنوی‌ای که خدا از او انتظار دارد دست یابد؟ گویا ما بیشتر ائمه را برای شفاعت در آن دنیا و رفع گرفتاری در این دنیا می‌خواهیم، نه پیروی از آنان تا خودمان همانند آنان به رستگاری برسیم.»

(به نقل از سایت رسمی محمد کاظم کاظمی: http://www.mkkazemi.com/1395/04/21/moalem/)

     این «خوداصلاحی» شجاعانه و محاسبه و مراقبه ادبی(تقوای ادبی)، نشانه بلوغ دینی شاعران آیینی روزگار ماست.  اعتراف صادقانه ای که نه تنها چیزی از ارزش های یک شاعر اصیل آیینی کم نمی کند؛ بلکه بر ارج و قرب او در چشم و دل دوستدارانش می افزاید. من خود نیز سال ها پیش در غزلی فاطمی خطاب به حضرت فاطمه(س) در بیتی گفته بودم:

ای برتر از فرشته، شبیه خود خدا!

از ما به روح سبز شما ، تاخدا، سلام

که بعدها احساس کردم این بیت شبهه برانگیز و به نوعی در تقابل با آموزه های توحیدی است. به همین علت در بازنشرهای بعدی بیت فوق را به شکل زیر اصلاح کردم:

ای روح سبز بندگی و حُجت خدا

از ما به روح سبز شما، تا خدا سلام

 

فرزند زمان خویشتن باش

     وقتی با بعضی از شاعران آیینی در مورد پرهیز از فرو افتادن در چاه و چاله «غالی گری» صحبت می کنیم، آنان برای توجیه کار خویش به ابیاتی از شاعران متقدم همچون عمان سامانی، صغیر اصفهانی و... استناد می کنند که در مدح و منقبت بزرگان دینی مرتکب غالی گری شده اند. برای مثال «عمان سامانی» در فرازهایی از منظومه عاشورایی «گنجینه اسرار» گفته است:

هست از هر مذهبی آگاهی ام

اللّه اللّه من حسین اللهی ام

بنده‌ی کس نیستم تا زنده‌ام

او خدای من، من او را بنده‌ام

***

سرخوش از صهبای آگاهی شدم

دیگر اینجا «زینب اللهی» شدم

 

صغیر اصفهانی نیز در مدح و منقبت مولی الموحدین علی(ع) گفته است:

در مذهب عارفان آگاه

«الله» علی ست، علی ست «الله»

***

هر چه ميآيد از عدم به وجود

به لسانی بدين سخن گوياست

كه بنای وجود را باني

نيست غير از عليّ عمرانی

     جای هیچ گونه شکی نیست که سرودن چنین اشعاری در محبت اهل بیت(علیهم السلام) ریشه دارد، چنان که صغیر در توجیه کار خویش می گفت: «بگذار همه مردم به خاطر دوستی علي به بهشت بروند و من به خاطر دوستی علی به جهنّم!» ولی صغیر از این نکته غافل بود که کار او مصداق «بد دفاع کردن» از حقیقت است و با القاء عقاید کفرآمیز و باورهای غلط، هرگز نمی توان کسی را به بهشتِ سعادت و رستگاری هدایت کرد. صغیر با سرودن چنین اشعاری نه تنها خود، بلکه خوانندگان شعرش را نیز به شب نشینی دوزخ دعوت می کرد. با این حال، من سخت بر این باورم که اگر آن بزرگان و ارجمندان امروز در زمانه ما می زیستند، به خوبی در می یافتند که باید «فرزند زمانه خویشتن» باشند. از همین رو از راهی که رفته اند بر می گشتند و بسیاری از حرف ها را نمی زدند. آری، اگر «عمان» و «صغیر» در میان ما بودند و زمان امروز را درک می کردند، به حُکم «زمان شناسی» آن دسته از اشعار خویش را که با آموزه های وحیانی و قرآنی در تقابل است، برای سربلندی اسلام و پیشگیری از سوء استفاده دشمنان(وهابیت، گروه های تکفیری، و...) با کمال افتخار و رضایت حذف و یا اصلاح می کردند.

     این نوشتار را با بخشی از مصاحبه زنده یاد حبیب الله چایچیان(حسان) که یکی از چهره های شاخص شعر آیینی روزگار ما بود به پایان می برم. شاعری که مومنانه تلاش می کرد تا جان و جهان شعرش را از آفاتی چون «غلو» به دور نگاه دارد، و به دیگر شاعران آیینی نیز پایبندی به این اصل حیات بخش را یادآوری می کرد. چنان که در گفت و گو با ماهنامه خیمه با استغفار از به کار بردن تعابیر کفر آمیز در شعر آیینی، در پاسخ به این سوال که:«در شعرهای جدید، که بعضی از مدّاحان می خوانند، مضمون هایی وجود دارد که به نظر خیلی ها مرضی اهل بیت نیست؛ مانند ذکر لا اله الا الزهراء...، نظر شما در این مورد چیست؟»، گفته بود:«استغفراللَّه! حتّی لفظش را به زبان نیاورید! مبادا جوان، کم کم آلوده ی شرک و کفر بشود. من حساسیت دارم نسبت به این قشر از مدّاحان؛ به صراحت نمی توانم بگویم، اینکه می گویند شور مرا برداشت؛ من زینب اللهی ام! در ابراز به اهل بیت، این اذکار کفرآمیز قابل توجیه نیست؛ ما خاک پای غلام اهل بیت هم نیستیم، امّا برای ابراز ارادت، حق نداریم هر چیزی بگوییم قطعا خودشان هم راضی نیستند. در اشعار برخی از بزرگ ترین شاعران چیزهایی است که برای جوان، کفرآمیز است و گرنه آن شاعر در مراحل سیر و سلوک و معرفت و خداشناسی و عرفان بوده و شور او را برداشته و چنان مضمونی سروده است...»

 (منبع : نشریه خیمه، سال 1382)

روزنامه اطلاعات، پنج شنبه 26 اردیبهشت 1398، ش  27283، وادی ادبیات، صفحه (6)

https://www.ettelaat.com/ethomeedition/todaypdf/p6.pdf?p=0.49362222416572066

 

سلام بر عاشورا...
ما را در سایت سلام بر عاشورا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5farhankhosseini0 بازدید : 232 تاريخ : جمعه 3 خرداد 1398 ساعت: 19:42