بهار ناتمام عدل
از تو میخواهم بگویم، حیف اما، از تو گفتن نیست سهم طبع لال من
چون نمیگوید کسی هرگز جوابی سبز ای مولا! به ابهام سوال من
از تو میخواهم بگویم، حیف اما، من نمیدانم تو را ای غربت ناطق
میتواند گفت آیا، بُغضهای سربه مُهرت را شبی احساس کال من؟!
از تو میخواهم بگویم، ای بهار ناتمام عدل، ای گلبانگ آزادی
پرکشیدن تا تو اما نیست هرگز - حیف - در وسع پر و بال خیال من
از تو میخواهم بگویم یاعلی! ای مرد غربت نوش، ای تنهاترین تنها
از تو میخواهم بگویم، حیف اما، از تو گفتن نیست سهم طبع لال من!
رضا اسماعیلی
سلام بر عاشورا...
ما را در سایت سلام بر عاشورا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 5farhankhosseini0 بازدید : 281 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 1:09